۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

از برلین تا شمال افریقا؛ از پایان تاریخ تا روز مبادا

یک یادداشت کوتاه


سی و دو سال از انقلاب ایران می گذرد؛ انقلابی که از سوی مشاطه گران و ایدئولوگ های بورژوازی "آخرین انقلاب کلاسیک جهان" لقب گرفت. "مرگ کلان روایت ها" اعلام شده بود و همراه با آن استحاله ی "سوژگانیت جمعی" در کوس و سرنا جار زده شد. ده سال بعد دیوار برلین فرو ریخت، و با فروپاشی "سوسیالیسم واقعاً موجود"، دکوپاژ تکمیل شد: اینک "پایان تاریخ". عصر آرمان و امید ظاهراً بسر رسیده بود، اصلاحات خجولانه، کودتاها و "انقلابات مخملین" یکه تازان عرصه ی تغییر قلمداد شدند، و جهان بدین گونه به رخوتی مرگبار دچار شد ــ اما این خاتمه ی داستان نمی توانست باشد، و نبود.

پس از نزدیک به دو دهه این جمله از زبان موعظه گران عهد عتیق شنیدنی بود: "حق با مارکس بود"! از این هم فراتر، در سراسر اروپا، از معامله گران و دلقکان تا نهاد مقدس "وزارت جنگ بریتانیای کبیر" ــ همه جا ــ سخن از بازگشت مارکس می رفت. اما این تنها شبحی از مارکس می توانست باشد؛ آری، شبح مارکس ــ و همچنین شبح آرزوها و امیدهای تمام بردگان و فراموش شدگان ــ بازگشته بود. جهان بورژوازی به درون یکی از سنگین ترین بحران های حیات تاکنونی خود گام نهاده بود، و این به ناگزیر آغاز پرده ی آخر نمایش پایان ها را به نمایش می گذاشت. نئوکنسرواتیوهای غربی به لبه ی پرتگاه رسیده بودند؛ امیدها بازگشته بود؛ با این همه، این همچنان نابسنده می نمود. اکنون اما این خاورمیانه است که ضربه ی نهایی را بر پیکره این بنای شیشه ای وارد می کند. آغاز جهان اکنون از تونس و قاهره می گذرد. تا همین جا هم نمایش خاتمه یافته است.

انقلابات شمال افریقا چیزی بجز "نان وآزادی" وامدار کسی نیستند؛ چنانکه انقلاب ایران نیز نبود. بورژوازی ایران اما نام و لباس گذشتگان را به عاریت گرفت تا بدین گونه انقلابیون در برابر هیبت "مترقی" آن سر تعظیم فرود بیاورند. بورژوازی تونس و مصر نیز اینک ارواح گذشتگان را به مدد طلبیده است: از دولت موقت و مجلس مؤسسان در تونس، تا "فرزندان ملت" در مصر. تراژدی دوباره ــ و این بار در قالب کمدی ــ در حال اتفاق افتادن است. اما در این بین تفاوتی اساسی وجود دارد: بورژوازی ایران اکنون جامه ی مردگان را از تن درآورده، ارواح گذشتگان را به حال خود نهاده، و بر زمین سخت واقعیت بورژوائی گام می نهد. و اینهمه در مقابل چشمان جهانیان ــ و از آن جمله، جوامع تونس و مصرــ اتفاق می افتد. کسی از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود ــ باید دید انقلابیون شمال افریقا به چه راهی می روند.

***

گویی روز مبادا فرا رسیده است؛ "موش کور تاریخ" از نقب خود سر برکرده است و به اطراف می نگرد! گو آنکه اشباح برقص درآمده اند و گورکنان از گورهای خود برخاسته اند. کلان روایت ها از نو زاده شده اند؛ پایان ها پایان پذیرفته اند؛ و سوژگانیت جمعی بار دیگر صحنه گردان بازی ست ــ اما این تمام ماجرا نیست: ضدانقلاب با تمام قوا همچنان توطئه می چیند و جغجغه هایش را چون ناجیان جامعه بزک می کند. انقلاب نفس گیر ترین لحظات اش را از سر می گذراند. با این همه اما روند رویدادها به هر سمتی که بلغزد، انقلاب هر جامه ای که به تن کند، این رویدادها مهر خود را بر سیاست آینده کوبیده اند: جهان دیگر جهانِ پیش از تونس و قاهره نمی تواند باشد.

سیامک امین
11 فوریه 2011

۱ نظر:

  1. این چیزی است که ما نیاز داریم

    وبلاگ نویسان سرخ. نه وبلاگ نویسان کپی پست کننده های احزاب خود خوانده ی طبقه ی کارگر

    مطلب فوق العاده بود

    (از طرف یکی از لنینی های جوان ایران)

    پاسخحذف

فلاسفه تاکنون جهان را تنها به شیوه های گوناگون تفسیر کرده اند؛ مسأله اما بر سر تغییر جهان است
کارل مارکس
MIA Logo